مخمل ما

بازگشت به دانمارك

سلام دخترك ناز و دوست داشتني من عزيز دلم سفرمون خيلي زود تموم شد و بايد باهم برگرديم پيش بابا سامان مهربون. اين مدت مامان بزرگ و بابا بزرگ خيلي هوامون رو داشتند و حسابي بهم وابسته شديد اميدوارم كه وقتي برگشتيم زياد اذيت نشي عزيزم.تر اين مدت ميشيني بعدش چهار دست و پا ميري و دستت رو ميگيري به جايي بلند ميشي و دو سه باري هم هست كه تنهايي براي چند لحظه وايسادي. اميدوارم هميشه سالم باشي عشقم و لبت خندون باشه همگي عاشقتيم نفسم بابا سامان يه دنيا دلتنگتيم و لحظه شماري ميكنيم براي ديدنت
23 بهمن 1395

هفت ماهگيت مبارك عشقم

سلام نفس مامان امروز هفت ماهگي رو تموم كردي و وارد هشت ماهگي شدي دختركم اميدوارم هميشه سلامت باشي اين روزا يكم سرما خوردي عزيزم كه اميدوارم زود خوب بشي من و بابا عاشقتيم عزيزترين موجود دنيا
10 دی 1395

رويش اولين مرواريد دخترم

سلام نفس مامان الهي فدات بشم اين روزها خيلي گرفتاريم و وقت نميشه برات بنويسم خبر اينكه شب يلدا متاسفانه بابابزرگ به خاطر انسداد روده بستري شد بيمارستان كه به خير گذشت ولي خيلي ضعيف شده بنده خدا،ماماني سرما خورد و متاسفانه شما هم گرفتي كه خيلي ناراحتم از اين بابت ولي بازم خداروشكر كه خيلي شديد نيست،امروز كه رفتم دندون پزشكي مامان بزرگ پيام داد كه دندون نازت نيش زده عزيزكم،البته پيدا نيست فقط با دست لمس ميشه عشقم.اينروزا خيلي شيطون شدي و دستت رو به تخت ميگيري و بلند ميشي و حسابي دلبري ميكني. عاشقتم نفسم هميشه سالم باش عزيزكم بابا سامان من و دخملي دوستت داريم و يه دنيا دلتنگتيم
6 دی 1395

من و دخملي ايرانيم

سلام عزيزكم الان ١٢ روزه من و عسلكم اومديم ايران نفسم ٦ ماهگيتو اينجا جشن گرفتيم ماماني خيلي بزرگ شدي ماشالله ميشيني چهار دست و پا ميري و سعي ميكني دستت رو به جايي بگيري و وايسي ولي هنوز نميتوني.مرواريدهات هنوز درنيومدن و خيلي اذيتت ميكنند،اميدوارم به زودي دربيان و راحت بشي مامان بزرگ و بابابزرگ عاشقن و حسابي مواظبتن دختم همه دلخوشي مامان و بابايي عاشقتيم  كوچولوي من طفلي بابا سامان رو تنها گذاشتيم و بابايي حسابي دلتنگته  سامانم من و دخملي يه دنيا دوستت داريم
19 آذر 1395

هفتمين سالگرد عقدمون

سلام دختركم امسال هفتمين سالگرد عقدمون هست و تو امسال كنارموني ولي اولين ساليه كه هيچ برنامه خاصي نداريم تا ده روز ديگه من و شما ميريم ايران عاشقتم عزيزترينم
28 آبان 1395

غلت زدنت مبااارك قناري مامان

دختر خوشگلم امروز براي اولين بار وقتي كه به پشت خوابيده بودي خودت چرخيدي روي دست و كمي بعد از اون به روي شكم واي دستت گير كرده بود زير تنت كه كمكت كردم الهي صد ساله بشي عشق مادر و هميشه سلامت باشي دختركم اين روزها خيلي كم شير ميخوري ولي خداروشكر ٦٦ سانت شدي و ٦٣٣٠ گرم عزيزكم
1 شهريور 1395

برگشتن مامان بابا به ايران و اولين روز تنهايي ما

سلام آواي مامان خوبي عشق مادر؟الان دقيقا پنج ساعت كه من و شما تنهاييم و اين اولين روز با هم بودنمونه مامان بزرگ و بابابزرگ خيلي اين مدت برات زحمت كشيدن واقعا دستشون درد نكنه.جاشون واقعا خاليه پيشمون .تقريبا سه ماه پيشمون بودن،اميدوارم به سلامتي برسند ايران و خيالون راحت بشه. الان منتظر بابا سامان مهربون نشستم تا از فرودگاه برگرده. عاشق هر دوتونم عزيزاي دلم
27 تير 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به مخمل ما می باشد